قوله تعالى قلْ منْ یرْزقکمْ من السماوات و الْأرْض اعلم ان الرزق قسمان: قسم ظاهر و قسم باطن فالظاهر هى الاقوات و الاطعمة و ذلک للظواهر و هى الأبدان و الباطن هى المعارف و المکاشفات و ذلک للقلوب و الاسرار و هذا اشرف القسمین فان ثمرته حیاة الابد و ثمرة الرزق الظاهر قوة الى مدة قریبة الامد و الله تعالى هو المتولى لخلق الرزقین و المتفضل بالایصال الى کلا الفریقین و لکنه یبْسط الرزْق لمنْ یشاء و یقْدر رزق ظاهر دیگر است و رزق باطن دیگر، رزق ظاهر مطعومات است حیاة فانى را و رزق باطن مکاشفات است حیاة باقى را، مطعومات را شرط آنست که حلال بدست آرى و حلال خورى، رب العالمین میفرماید: کلوا منْ طیبات ما رزقْناکمْ کلوا من الطیبات و اعْملوا صالحا حلال خورید و پاک خورید و کار نیکو کنید. و قال النبی (ص): طلب الحلال فریضة بعد الفریضة اى بعد فریضة الایمان و الصلاة و قال (ص): من اکل الحلال اربعین یوما نور الله قلبه و اجرى ینابیع الحکمة من قلبه و فى روایة: زهده الله فى الدنیا، و قال: ان لله ملکا على بیت المقدس ینادى کل لیلة: من اکل حراما لم یقبل منه صرف و لا عدل، الصرف النافلة و العدل الفریضة.


و گفته‏اند: از پاکى مطعم و حلالى قوت صفاى دل خیزد و از صفاى دل نور معرفت افزاید و با نور معرفت مکاشفات و منازلات در پیوندد و هو الرزق الباطن المشار الیه فى قوله.


لیرْزقنهم الله رزْقا حسنا، مکاشفت دیدار دل است با حق، دل در ذکر مستهلک، سر در نظر مستغرق جان در حق فانى، اینجا صبح یگانگى دمد از افق تجلى آفتاب عیان تابد از خورشید و جود وجد در واجد فانى شود و واجد در موجود تا از دل نماند جز نشانى و از سر نماند جز بیانى و از جان نماند جز عیانى.


کسى کو راعیان باید خبر پیشش و بال آید


چو سازد با عیان خلوت کجا دل در خبر بندد

و ما أرْسلْناک إلا کافة للناس بشیرا و نذیرا اى محمد ترا که فرستادیم بکافه خلق فرستادیم جن و انس را متابعت تو فرمودیم، عقدها بعقد تو فسخ کردیم، شرعها بشرع تو نسخ کردیم، فرمان آمد که اى جبرئیل از عالم علوى بعالم سفلى شو بانک بر اهل شرق و غرب زن که اى شما که خلایق‏اید همه روى بطاعت محمد مرسل آرید و سر بر خط شرع وى نهید که طاعت او طاعت ماست منْ یطع الرسول فقدْ أطاع الله، و اتباع او دوستى ماست فاتبعونی یحْببْکم الله، و بود او رحمت شماست و ما أرْسلْناک إلا رحْمة للْعالمین، شرف و منزلت این سید آنجا رسید که رب العالمین با موسى کلیم در مقامات مناجات این خطاب کرد که: یا موسى ان اردت ان اکون اقرب الیک الى لسانک و من روحک الى نفسک فاکثر الصلاة على محمد النبى.


صدق صدیقان عالم گرد شراک نعلین چاکران وى بود و منکران او را کاذب میگفتند، صداى وحى غیب عاشق سمع عزیز وى بود و بیگانگان او را کاهن میخواندند، عقول همه عقلاى عالم از ادراک نور شراک عز او عاجز بود و کافران نام او دیوانه مى‏نهادند، آرى دیده‏هاى ایشان بحکم لطف ازل توتیاى صدق نیافته و بچشمهاى ایشان کحل اقبال حق نرسیده از انست که ما را نشناختند و گفتند: ما هذا إلا رجل یرید أنْ یصدکمْ عما کان یعْبد آباوکمْ و بعزت قرآن راه نبردند تا مى‏گفتند: ما هذا إلا إفْک مفْترى، لنْ نوْمن بهذا الْقرْآن و لا بالذی بیْن یدیْه. چشمى که مستعمل شده مملکت شیطان باشد ما را چون شناسد؟! دلى که ملوث تصرف دیو بود از کجا جلال عزت قرآن بداند؟! دلى باید بضمان امان و حرم کرم حق پناه یافته تا راه برسالت و نبوت ما برد، سمعى باید بزلال اقبال ازل شسته تا جلال عزت قرآن او را بخود راه دهد، دیده‏اى باید از رمص کفر خلاص یافته و از خواب شهوات بیدار گشته تا معجزات و آیات ما ببیند و دریابد، اى جوانمرد! هر که جمالى ندارد که با سلطانان ندیمى کند چه که با کلخنیان حریفى نکند؟


در مصطبه‏ها همیشه فراشم من


شایسته صومعه کجا باشم من‏

هر چند قلندرى و قلاشم من


تخمى بامید درد مى‏پاشم من‏

و ما أنْفقْتمْ منْ شیْ‏ء فهو یخْلفه من الخلف فى الدنیا الرضا بالعدم و الفقر و هو اتم من السرور بالوجود. بر ذوق جوانمردان طریقت خلف آنست که جمال گوهر فقر بروى آشکارا کنند تا عزت و شرف فقر بداند و آن را بناز در بر گیرد و با او بسازد، چنانک فضیل عیاض گفت: ان اصلح ما اکون افقر ما اکون هر کجا زاویه فقر بود آنجا حرمى از کرم حق بود، ملائکه ملکوت بدان زاویه چنان آیند که حاجیان بحج و عمره آیند، نه از گزاف مصطفى (ص) درویشى بدعا از حق خواست که: اللهم احینى مسکینا و امتنى مسکینا و احشرنى فى زمرة المساکین، فقالت عائشة: لم یا رسول الله؟ قال: انهم یدخلون الجنة قبل اغنیائهم باربعین خریفا.